یه عا لمه حرف
محمد خاااااااااان سلام الان نزدیک یک ماه که نمی تونم برات پست بزارم چون نتم خراب بود پس خیلی حرفا هست که بایید بهت بگم نمی دونم از کجا شروع کنم برات بگم. ازعید قربان می گم که نتونستم برات پست بزارم وبه نینی وبلاگی ها این عید تبریک بگم اون روز روز خیلی خوبی بودبابا عبدلله یه گوسفند خیلی بزرگ گرفت که قربانی کردیم چون صبح خیلی زود گوسفند کشتیم شما خواب بودی وقتی پوستش کندیم شما بیدار شدید .مامانی تو رو انداخت تو شکم گوسفند یه عکسی گرفت بعد که کباب کردیم خیلی دلت می خواست گوشت بخوری از اون وقتی که غذا خور شدی وقتی سفره پهن می شه خیلی گر یه میکنی ماهم یه سیخ گوش دادیم دستت که دو دستی محکم گرفتی...
نویسنده :
خاله م
15:02
نوازش های ما به تو
بوی مهر
شدفصل کسب علم فصل تلاش و کار دانش به نسل ما می بخشداعتبار سلام گل پسری تا بستون امسال هم تموم شد فصل پاییز فصل برگریزان شروع شد وبایدخدارو به خاطراین نعمت شکر کرد خدایا شکرت امسال تابستون برای من بهترین تابستون سال بود چون تو بودی انگار همه چی بود جای هیچ چیزی وهیچ کسی خالی نبود امروز خاله بعد از 3 ماه استراحت رفته مدرسه دوست های که خیلی وقت بود ندیده بودمشون...
نویسنده :
خاله م
17:55
حرف های قلب خاله
محمد خاله سلام خوبی خاله جونم خاله می خواد فردا بره مسافرت5روز می خوام ازت دور باشم نمی دونم چه جوری دوری تو تحمل کنم خاله بیشتر از یه نصفه روزنمی تونه دوریتو تحمل کنه چه برسه به 5 روز هرچی که بزر گ تر میشی شیرین کاریات بیشتر می شه و بیشتر تو دل خاله جا پیدا می کنی حتی یه زره جا هم واسه دیگرون باقی نذاشتی خاله جون عاااااااااااااااشقتم دیووووووووووووووووووونتم روااااااااااانیتم تیمارستااااااااااانیتم میمیرم واسط. باور کن  ...
نویسنده :
خاله م
18:15
دوباره یه لباس دخملونه مامان دوز
خوشتیپ خاله
محمد در مسافرت
سلام سلام 100 تا سلام 1300سلام محمد جونی امسال مسافرت جای خاصی نرفت اما یه دورکی زدطرف های شمال خییییییییییلی هم خوش گذشت رفتیم یه جای به نام تاکرالان که داره می نویسم دلم اب می شه وای انقدر سرد بود که نگو نه این که برف باشه ها نسبت به شهر ها و روستا های دیگه به نظر من خیلی سرد تربود انقدر خنک بود که مامان ماری لباس های که برای سیسمونی برای زمستون بافته بود پشوند تنت یه چند روزی بودیم تاکر و جا های دیدنی رفتیم از اون طرف رفتیم رویان. چالوس. رامسر و............. اوووووووووو خیلی جاهای دیگه رفته بودیم حالا بزرگ شو برات تعریف می کنم این داستان...
نویسنده :
خاله م
15:54
عکس های محمد در تاکر
محمدآلبالو خوردی بدو برو صورت تو بشور که ابرو برامون باقی نمونده &n...
نویسنده :
خاله م
15:12
محمد در راه مسافرت
خاله فدات بشه که تازهگیا مامانتو می شناسی هر وقت می خوام ازت عکس بگیرم مامانت در دسترس باشه زل می زنی بهش یه گفش سنتی برات گرفتیم خییییییلی نازه اییییییییییییییی خاله فدای اون پا های تپلیت بشه که ب زور ایستاده ی ...
نویسنده :
خاله م
11:30