شب های زمستان
چه شب های قشنگی بود مامنت می نشست برات می بافت می دوخت ه ه ه ی با کاموا ها رنگارنگ وووووووووور میرفت برات لباس های رنگارنگ می بافت خخخخخخیلی چیزها برات بافت و دوخت تا یادم نرفت بهت بگم یه مامان بزرگ هنرمندم داری این پتو رنگارنگ می بینی مامان مریم(مامان بزرگت) واسط بافته این کلاه جغدی یکی ازهنر های مامان ماریت خلاصه هم مامانت هم مامان بزرگت هنرمند هستندتا دلت بخواد برات لباس بافتند نگران لباس نباش ب نظر من تا اخر عمربپوشی بازم زیاد ...
نویسنده :
خاله م
21:51