بابامرتضی و مامان مارینا
سسسسسسلام............برتو گل خاله
محمد جان دودونه ی خاله میدونی بابا مرتضی چقدر دوست داره برای دیدنت تو قنادیش لحظه شماری می کنه
هر شب زود تر قنادی رو میبنده که بیاد تو رو ببینه خییییییییییلی دوست داره تازشم با نوازش های خیللللللللللی بامزش تو رو ب قه قهمیندازه
بسته دیگه کمی از مامان ماری برات بگم
از مامان ماری واضع تر بگم عااااااااااااااشقتهخیلی خیلی روت حساس حتی نمی زاره بوست کنیم
هر چند که خاله یواشکی بوست میکنه
اووووووووووووو انقدر حساس که میگه نباید محمد زیر نور خورشید ببریم ممممیگه رنگ پوسش تغییر میکنه
یه روزبابا عبدالله(بابا بزرگت) بردتت تو حیاط یه ثانیه نشد که مامانت فهمید یه غوغای ب پا کرد که اصلانپرس
چرا محمد بردی زیر افتاب؟
چرا...............؟
چرا.........................................................؟
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی